پدر(سپاسگزاری ساده)
این منظومه را
کلمه کلمه
از پیشانی پدر صید کرده ام
وقتی موج می زد
و کویر پا پس می کشید .
***
شب ها ستارگان پایین می آمدند
و شب نشینی در پیشانی اش
جشن خوشه ی پروین بود .
***
طوفان که می گرفت
ماسه و کلمه
در منظومه روان می شد .
***
و هنوز باران که می بارد
پدر یک سپاسگزاری ساده است .
بعدها دانستم
کویر چاک چاک پاشنه ی پدر است
و طوفان دلشوره اش
که اورا تا آشوب شهر کشاند
***
او همیشه با من بوده است
اما باور نمی کند
برخورده باشم به گلوله
برخورده باشم به دیوار
***
هر روز با من به اداره می آید
و روی اولین صندلی
نگرانم می نشیند .
***
همیشه باید
بندهایی از منظومه
را اشک.....
..........................
نه این منظومه
این گونه کامل نمی شود
رهایش می کنم ، همین جا در پیشانی
پدر....